Wednesday, February 26, 2014

یادداشت وارده: «ترانه‌ای که زندانی و زندانبان با هم زمزمه کنند»

 

یادآوری: «یادداشت‌های وارده»، نظرات و نوشته‌های خوانندگان وبلاگ است که برای انتشار ارسال شده‌اند و «لزوما» هم‌راستا با نظرات نگارنده «مجمع دیوانگان» نخواهند بود.

 

رضا مشرقی - یک) «فردو! تو برادر بزرگ من هستی و من دوستت دارم ولی هیچوقت در مقابل خانواده‌ات طرف یکی دیگه رو نگیر. هیچوقت». این حرف مایکل کورلئونه است. خانواده برای کورلئونه‌ها یعنی همه چیز، اما پشت این همه اعتماد به نفس چیزی هست برای اتکا. چیزی که «دون ویتو» مسوول شکل گیریش بود. از روزی که تصمیم گرفت بی‌احتیاط نباشد و بی‌گدار به آب نزند. قبول نکرد مثل یک احمق زندگی کند. عروسکی نشد که سرنخ‌هاش دست آدم گنده‌ها است و عاقبت طوری زندگی کرد که برای خانواده‌اش و سرپرستی آن مجبور نباشد التماس کند یا عذر بخواهد. به نظرم سیاسی‌ترین جمله‌ای که «فرانسیس فورد کاپولا»ی عزیز به ما هدیه کرد این بود که «هر اتفاقی می‌افته، ببین کیه که ازش سود می‌بره؟» و این همان حرفی است که من دوست دارم به لرهای بختیاری عرض کنم.

 

چند ماهی طول کشید تا صدا و سیمای ضرغامی به پخش سرزمین کهن رضایت داد. می دانیم کمالِ تبریزی، کارگردان این سریال و «بدمنِ» این قصه، استاد بند بازی روی خط قرمز است. شاید اسم فامیلش برای «دایی جان ناپلئون»ی که همیشه عصا به دست و عبا به دوش ایستاده روی عصب بینایی ما، غلط انداز باشد ولی یادمان باشد از معدود فیلم‌سازان نسل جنگ این مملکت است که حاضر نیست روزها شحنه باشد و شبها باده فروش. هیچوقت، درست بعد از جایزه گرفتن فیلمش یا صدور مجوز اکران آن نیامد روی صحنه تالار وحدت یا سالن همایش‌های برج میلاد، از نزدیکی افکارش با شمقدری بگوید، آن هم در حالیکه ما‌به‌ازای سیمرغ نشان معامله‌ در دست‌هاش بدجوری تصنعی بودن حرف‌هاش را به چشمِ آدم می‌آورد.

 

فشار زیادی از طرف هیولاها روی مدیریت پخش سیما بود برای جلوگیری از پخشِ سرزمین کهن. ولی جلوگیری ازپخش پروژه پرهزینه، طبیعتن پرطرفدار و پرکیفیتی مثل این، هزینه کمی ندارد. آن هم درست وقتی که چند روز قبل تیتر یکِ روزنامه قانون شده:  «سیمرغ سانسور برای ضرغامی». پس چه بهتر که توپ را به زمین مردم بیندازیم. قبل از اینکه معلوم بشود قهرمان قصه اتفاقا، یک بختیاری است. حاصل‌خیزی خاک این سرزمین برای دعواهای قومی و قبیله‌ای و برای کینه به دل گرفتن، از استعدادش برای مدارا بیشتر است. برای صبر. در حد یک فرضیه است ولی من فکر می‌کنم بازی خوردیم. همه ما که توی این دعوا شریک شدیم. چه آن‌هایی که زدند. چه آن‌ها که خوردند. چه کسانی که خواستند جداشان کنند و به همه این‌ها که فکر می‌کنم یادم می‌افتد به شعر هم ولایتی‌تانَ، حسین پناهی: «شک دارم به ترانه ای که زندانی و زندانبان با هم زمزمه می‌کنند».

 

دو) اعتراض حق شما است. ولی بعضی چیزهای این اعتراض وقتی که آن را در خلاء برسی نمی‌کنیم، توی ذوق می‌زند. گاهی بد نیست اول ببینیم کسی که مثلن قرار بود شما را در مجلس نمایندگی کند و آبروی‌تان را سپردید دستش، چند ماه پیش و در گیر و دار جلسات رای اعتماد به وزرای دولت جدید چه گفت از منش شما. داستان «چماق لری» را حتمن یادتان هست. بد نبود جلوی دفتر او هم صف می‌کشیدید و اعتراض به حق و مدنی‌تان را به رفتارش نشان می‌دادید. می‌دانم. کمال تبریزی دیوار کوتاه‌تری است. همان طور که «مانا نیستانی» دیوار کوتاهی بود، ولی اصالت اعتراض، در برابر قدرت است. اگر نه اسمش اعمال قدرت بود و نه اعتراض.

 

سه) حالا که حرف از قومیت‌های این سرزمین کهن شد، یادمان به جلسات رای اعتماد وزرا هم آمد، بد نیست نماینده ارومیه را به یاد بیاورید و ریشخند احتمالی‌تان را وقت شنیدن نطق‌های لهجه دارش. خجالت نکشید، همگی عادتمان شده. تنها نیستید. بعد به یاد بیاورید وقتی جوک‌های لری می‌شنوید، حتی از آن صمیمی‌هاش، از آن بی خاصیت‌هاش، هرقدر هم که بد عادت شده باشید، یک چیزی اذیتتان می‌کند. آن هم این است که نخست لر بودن شما اتفاق است و دوم اینکه مایه شرمساری نیست. همان گونه که مایه افتخار هم نیست.

 

چهار) می‌خواهم اعترافی کنم. اسم سردار اسعد بختیاری را قبل از ماجرای این روزها نشنیده بودم. از دوستانم که چند تایی‌شان هم لر بودند پرسیدم. با کمال شرمندگی اسمش به گوش آن‌ها هم نخورده بود. هنوز هم درست نمی‌دانم کیست و چه کرده. اما شنیده‌ام قاب عکسش در فیلم، روی دیوار منزل خانواده‌ای است که اسم فامیل‌شان بختیاری است، هر چند که «هنوز» اشاره مستقیمی به لر بودن‌شان در فیلم نشده و این طور که پیداست انگار سال‌هاست در تهران زندگی می‌کنند و لهجه‌شان اگر شبیه لهجه آذری‌ها نباشد، لری نیست. (خواهش می‌کنم روی کلمه هنوز درنگ کنید و بار معناییش را از دست ندهید. مقصود اینکه قصاص قبل از جنایت نکنید)

 

به هر حال این را می‌خواستم بگویم. بد نبود در کنار اعتراض‌تان به پخش این سریال که به هر شیوه‌ای ابراز کردید، از حضور در خیابان گرفته تا یادداشت‌های متین یا عصبانی‌تان در سایت‌ها و خبرگزاری‌ها، تشکیل کمپیین برای جلوگیری از پخش ادامه سریال در فیسبوک و به اشتراک‌گذاری مکرر آن در صفحه‌های شخصی، که همگی حق شما است، کمی هم از زندگی «اسعد بختیاری»، قهرمان‌تان، قهرمان‌مان می‌گفتید. تاریخی که سانسور شده، فراموش شده، تلاش شده که پاک شود را بازگو می‌کردید. در طی این سال‌ها نامش را به کتاب تاریخ راهنمایی و دبیرستان تحمیل می‌کردید، آن گونه که سزاوار است، شاید این طور بانیان این توهین را (اگر واقعن توهینی بوده) بیشتر خجالت می‌دادید. عده بیشتری را با خود همراه می‌کردید و اعتراض‌تان بیشتر به نوع مدنیش نزدیک می‌شد.

 

پنج) این ماجرا بهانه است. برای هر نه قوم این مملکت. بدیهی است که مخاطب این نامه تنها لرهای عزیز نیستند. تمام این پنج مورد قابل تعمیم به رفتار و منش همه ما است. برای تحمل یکدیگر. برای پایان بازی باخت، باختی که ما را هل داده‌اند به گودش. برای بریدن سر نخ‌ها.

 

پی‌نوشت:

«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشت‌های شما استقبال می‌کند. یادداشت‌های وارده خود را به نشانی «arman.parian[at]gmail» ارسال کنید.

http://j.mp/GASQd7

Tuesday, February 25, 2014

یادداشت وارده: «حصر خانگی – ۴: جرم مشهود»


 یادآوری: «یادداشت‌های وارده»، نظرات و نوشته‌های خوانندگان وبلاگ است که برای انتشار ارسال شده‌اند و «لزوما» هم‌راستا با نظرات نگارنده «مجمع دیوانگان» نخواهند بود.

 

رضا سقراط) این مقاله چهارمین قسمت از سری مقالات حصر، محارب، قانون است که با عنوان «جرم مشهود» ارایه می‌شود.

 

چهار - جرم مشهود


پس از بررسی انواع جرایم و رسیدن به این نتیجه که مجازات حصر غیرقانونی و غیرشرعی است و بدون برگزاری دادگاه صورت گرفته است و هم چنین مرجع صدور رای که در رسانه‌ها دو نهاد عنوان می‌شدند نمی‌توانستند حکم به حصر بدهند به این موضوع می‌رسیم که شاید جرم این افراد آن‌قدر واضح بوده که حتی نیازی به برگزاری دادگاه ندارد! (علت، شنیدن این پاسخ در میان طرفداران حصر است) لیکن باید بررسی کرد جرم مشهود چیست و در فقه و قانون چه جایگاهی دارد؟

 

 

چهار - یک) تعریف فقهی در منابع اسلامی چیزی با لفظ جرم مشهود، تعریف نشده و سابقه‌ای ندارد. لذا حسب اقتضاء برای مطالعات تطبیقی باید مفهوم مورد نظرمان را با لفظ معادل آن در منابع فقهی جست و جو کرد. به نظر می‌آید، نزدیکترین واژگان در منابع اصیل اسلامی که می‌تواند دلالت بر معنای موردنظر داشته باشد به ترتیب عبارت اند، از:

 

الف) تجاهر و تظاهر به گناه و فسق: منظور از تجاهر که در متون فقهی به آن اشاره شده است. یعنی تظاهر به فعلی که قبح آن نزد عموم مردم شناخته شده است و با این حال، فرد متجاهر از سر عصیان مرتکب آن می‌شود؛ لذا اگر مرتکب، تظاهر به عمل قبیحی کند که فساد آن را «جز اندکی از مردم نمی‌شناسند» متجاهر به حساب نمی‌آید و صرف عمل به فعل قبیحی که مردم به قبح آن مطلع‌اند نیز دال بر متجاهر به فسق بودن نیست، ولو آن‌که «علنا» واقع شده باشد چون ممکن است ارتکاب آن از سر عصیان نبوده باشد، بلکه مرتکب جهل به موضوع یا جهل به حکم داشته است. من حیث المجموع برای آن چند ویژگی ذکر شده است:

 

۱- قبح عمل بین عده «کثیری» از مردم شناخته شده باشد.

۲- باید از سر «عصیان» باشد.

۳- آن عمل باید «گناه شرعی» باشد

 

چهار - دو) جرم مشهود در قانون

اما متاسفانه در قانون مانند فقه تعریف مشخصی از جرم مشهود به میان نیامده است، لذا ارباب حقوق سعی کرده‌اند که تعریفی جامع و مانع در ابن باره ذکر کنند که بعضا شاید باهم دیگر تزاحم هم داشته باشند، پس برای بهتر فهمیدن موضوع سعی کردم عین نظر اساتید به نام حقوق کشور را در زیر بیاورم، البته شاید عده‌ای از اساتید از قلم افتاده باشند که پیشاپیش عذر خواهی می‌کنم.

 

- جرم را مشهود گویند، هنگامی که در شرف وقوع بوده و یا زمان اندکی از وقوع آن گذشته باشد، چنان‏که آثار و ادله جرم، اثبات و انتساب آن را به فاعل ممکن نماید؛ در حالی‏که جرم غیرمشهود به جرایمی گفته می‌شود، که از زمان ارتکاب آن مدتی گذشته است و برای اثبات آن به شهود آنی دسترسی نیست. (اردبیلی)

- جرم مشهود جرمی است که در مرئی و منظر پلیس یا مردم واقع شود یا به منزله آن باشد. (انصاری)


- جرم مشهود جرمی است، که مرتکب آن در حین ارتکاب یا بلافاصله پس از ارتکاب به طوری که دلایل ارتکاب از طرف دستگیر کننده قابل جمع آوری باشد، دستگیر شود. در غیراین صورت جرم را غیرمشهود نامند.(باهری)


- مراد از جرم مشهود جرمی است، که در زمان ارتکاب یا اندکی بعد از وقوع جرم می‌توان مرتکب آن را دست‌گیر و دلایل آن را جمع‌آوری کرد. مقصود از جرم غیرمشهود نیز جرمی است، که از زمان وقوع آن مدت نسبتا زیادی گذشته است و متعاقباً مأمورین و اشخاص از وقوع آن مطلع شده‌اند . (ولیدی)


- جرم مشهود به عمل مجرمانه‌ای گفته می‌شود، که اندکی پس از زمان وقوع کشف شود و آثار و علایم جرم هم قابل رویت و بازرسی باشند. جرم غیرمشهود نیز جرمی است که مدت زمانی از ارتکاب آن می‌گذرد و دلایل و مدارک ارتکاب آن در محل وقوع به دست نیاید.(صانعی)


- جرم مشهود جرمی است، که مرتکب در حین ارتکاب غافلگیر شده و دلایل جرم هم مشهود باشد. در صورتی که جرم غیرمشهود جرمی است، که مدت زمانی از ارتکاب آن گذشته و به دست آوردن دلایل آن غیر ممکن و یا غیرمسلم است .(شامبیاتی)


- ‌جرم مشهود جرمی است، که مرتکب در حین ارتکاب جرم غافلگیر شده و یا در زمانی نزدیک به زمان ارتکاب جرم دستگیر شود، ولی جرم غیرمشهود جرمی است، که مدت زمانی از ارتکاب آن گذشته و دلایل ارتکاب نیز بعدها جمع آوری شوند.(افراسیابی)


- جرم مشهود جرمی است، که وقوع یا اثر آن مورد مشاهده ضابطان دادگستری قرار گیرد .(زراعت و مهاجری)


همان‌طور که مشاهده می‌شود، تعاریف متعددی از جرم مشهود ارایه شده است و همین امر سبب شده که عده‌ای از اساتید بدون این که تعریف جامع ومانعی از جرم مشهود به عمل آورند، صرفا به برررسی مصادیق آن و تجزیه و تحلیل هر یک از آن ها اکتفا کنند. اما شاید سوال پیش آید که چرا اصولا جرابم را به مشهود و غیر مشهود تقسیم بندی می‌کنیم؟ پاسخ در تفاوت عمدۀ این دو جرم نیز مربوط به نحوه رسیدگی به آن‌ها است.


از سوی دیگر همان گونه که ذکر کردم متأسفانه قانون‌گذار هم تعریف جامع و مانع منطقی از جرم مشهود ارایه نکرده، اما به یک مورد در بیان مصادیق جرایم مشهود درقانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب درامور کیفری مصوب سال ۱۳۷۸ در ماده ۲۱ آمده است:


- جرمی که در مرئی و منظر ضابطین دادگستری واقع شده و یا بلافاصله مأمورین یاد شده در محل وقوع جرم حضور یافته یا آثار جرم را بلافاصله پس از وقوع مشاهده کنند.


- در صورتی که دو نفر یا بیشتر که ناظر وقوع جرم بوده‌اند و یا مجنی علیه بلافاصله پس از وقوع جرم شخص معینی را مرتکب جرم معرفی نماید. بلافاصله پس از وقوع جرم علایم و آثار واضحه یا اسباب و دلایل جرم در تصرف متهم یافت شود یا تعلق اسباب و دلایل یاد شده به متهم محرز شود .


- در صورتی که متهم بلافاصله پس از وقوع جرم قصد فرار داشته یا در حال فرار یا فوری پس از آن دستگیر شود.


- در مواردی که صاحب خانه بلافاصله پس از وقوع جرم ورود مأمورین را به خانه خود تقاضا نماید، وقتی که متهم ولگرد باشد

 

اما در قوانبن ماهوی مجازات جرم مشهود :

 

۱- تظاهر به عمل حرام:  ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی سابق بیان می‌دارد، که هرکس علناً در انظار و اماکن عمومی و معابر تظاهر به عمل «حرام» نماید، علاوه بر کیفر عمل به حبس از ده روز تا دو ماه یا تا ۷۴‍ضربه شلاق محکوم می‌گردد و در صورتی که مرتکب عملی شود، که نفس آن عمل دارای کیفر نباشد، ولی عفت عمومی را جریحه دارنماید، فقط به حبس از ده روز تا دو ماه یا تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهد شد.

 

تحلیل در این ماده: صرف عمل «حرام» آمده است مانند: (استعمال متجاهرانه الکل) که در قانون مجازات اسلامی برای آن کیفر پیش بینی شده است. در ماده ۷۰۱ می‌خوانیم: هرکس متجاهرا و به نحو علن دراماکن و معابر و مجامع عمومی مشروبات الکلی استعمال نماید، علاوه بر اجرای حد شرعی شرب خمر به دو تا شش ماه حبس تعزیری محکوم می‌شود. اما سوال این جاست که این محصورین چه عمل حرامی را در معابر عمومی مرتکب شده‌اند که حال باید محصور گروند؟!(‌این پیش شرط را قبلا پذیرفته‌ایم که طرق منتهی به حصر و ایضا خود مجازات حصر قانونی بوده است)

 

اما شاید بد نباشد دیگر مصادیقی که قانون برای جرم مشهود می‌آورد را ذکر کنیم تا بهتر با مصادیق آن آشنا شویم تجاهر به قماربازی: ماده ۷۰۵ – قماربازی با هروسیله‌ای ممنوع و مرتکبین آن به یک تا شش ماه حبس و یا تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم می‌شوند و در صورت تجاهر به قماربازی به هر دو مجازات محکوم می‌گردند . تظاهر غیرمسلمان به شرب خمر تجاهر به قماربازی نیز یکی دیگر از مصادیق جرم مشهود است که اظهر من الشمس است که شامل محصورین نمی‌شود. اما آخرین مورد که مهم‌ترین مورد است و خود آغاز کننده مهم ترین قسمت از سلسه قسمت های مقالات حصر، محارب، قانون است:

 

ماده ۶۱۷ قانون مجازات اسلامی است که درباره تظاهر به قدرت نمایی است! «هرکس به وسیله چاقو و یا هر نوع اسلحه دیگر تظاهر یا قدرت‌نمایی کند یا آن را وسیله مزاحمت اشخاص یا اخاذی یا تهدید قرار دهد یا با کسی گلاویز شود، در صورتی که از مصادیق محارب نباشد به حبس از شش ماه تا دو سال و تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهد شد. بنابراین منظور از تظاهر به قدرت نمایی با هر نوع اسلحه، آن است، که کسی با نشان دادن اسلحه‌ای قدرت و زور خود را به رخ دیگران بکشد و خود را زورمند قلمداد نماید، که در واقع نوعاً نتیجه چنین عملی ارعاب دیگران است. لذا این تظاهر ویژگی‌هایی دارد:

 

۱- فرد متظاهر اسلحه در دست داشته باشد.

۲- به واسطه اسلحه برای اشخاص مزاحمت ایجاد کند.

۳- همراه با اسلحه باکسی در گیر شود.

۴- اگر از مصادیق محارب نباشد به حبس (با سیر مراحل دادرسی و داشتن ویژگی دادرسی عادلانه-مقاله اول) به حد اکثر دوسال حبس محکوم می‌شود.

 

همان گونه که مشاهده می‌کنید هیچ کدام از محصورین نه اسلحه‌ای در دست داشتند و نه قصد ترساندن مردم را داشتند،لذا باید اشاره کرد حتی اگر آن‌ها مشمول این ماده بدانیم سوال ابن است با رای کدام دادگاه «محصور» و نه «محبوس»، آن هم به مدت بیش از حد اکثر مجازات «دو» سال محکوم گشته‌اند؟!

 

اما مهم‌ترین و اصلی‌ترین قسمت مقاله‌ام تبیین مجازات محارب، مفسد فی الارض و باغی است که باز از سه منظر «فقه»، «حقوق بشر» و «قوانین مدونه» به آن‌‌ها خواهم پرداخت. آقای جنتی در ادامه عرایض‌شان در نماز جمعه می‌فرمایند: «کسانی که از این‌ها دفاع می‌کنند به این جمله من پاسخ بدهند؛ اعدام مفسد فی‌الارض در قرآن و فقه ما آمده است. یک نمونه آن کسی است که چاقو می‌کشد و امنیت یک محله را به خطر می‌اندازد، این فرد به عنوان محارب و مفسد فی‌الارض شناخته و اعدام می‌شود اما آیا این‌ها که هشت ماه مملکت را ناامن کردند و جوانان و بچه‌های بسیجی ما را کشتند مفسد فی‌الارض نیستند؟»

 

ایشان اتهام محاربه را وارد می‌کنند و از این جهت بهتر است به محارب و محاربه بپردازیم:

 

الف) محاربه در لغت عرب :‌از حرب ، نقیض سلم و سازش است، حارب، محاربة ً و حراب به معنی دشمنی و خصومتی است كه صلح و سازش در آن نباشد. (لسان العرب) محارب در اصطلاح عبارت است از كسی كه برای جنگ برخیزد و تعریف آن این است: از كسی كه علیه امنیت مردم و برای نفع شخصی آن هم به صورت مسلحانه اقدام كند مانند سارق و راهزن مسلح به زبان فقهی قرآنی محارب محسوب می‌شوند.

 

ب) مرحوم طبرسی در مجمع‌البیان می‌نویسد: «از اهل بیت علیهم السلام روایت شده است كه محارب كسی است كه (به روی مردم) اسلحه بكشد و راه‌ها را ناامن كند چه در شهر و آبادی باشد و چه خارج از آن چون دزد راهزن و محارب در داخل و خارج شهر یكسان است و این مذهب شافعی و اوزاعی و مالك است، ولی ابو حنیفه و اصحاب او بر این عقیده هستند كه محارب عبارت است از قاطع طریق (راهزن) ‌در خارج از شهر و آبادی و همین معنی از عطاء خراسانی نقل شده است. (‌مجمع ذیل آیه 33 مائده) شأن نزول آیه را عرینیین ذكر كرده اند كه وارد مدینه شده و اظهار اسلام كردند و پیامبر اكرم (‌ص) دستور رسیدگی و پذیرایی آن‌ها را صادر فرمود، لكن آنان دست به قتل مردم و تصاحب شترهای آنان زده و از اسلام خارج شدند و پیامبر (ص) ‌آنان را مجازات فرمود و برخی گفته‌اند درباره قط‌اع طریق (راهزنان ) ‌نازل شده است و اكثر مفسدان و فقها چنین نظری دارند. (مجمع ذیل آیه ۳۳ مائده)‌ چهار-چهار)

 

مرحوم محقق در شرایع‌الاسلام می‌نویسد:‌ »محارب هر كسی است كه اسلحه را عریان كرده و یا حمل كند برای ترساندن مردم در خشكی یا دریا، در شب یا روز و در شهر و خارج از آن باشد».

 

ج) تعریف محارب در كتاب تحریر الوسیله امام خمینی: محارب كسی است كه برای ترساندن مردم یا برای افساد در زمین اسلحه بكشد. پس اولین ویژگی محارب این است: محارب مسلح است و این قید، ‌قید اجماعی امامیه است. اگر كسی بدون سلاح و زور و ارعاب هر كاری در جامعه بكند او محارب بغی است.

 

د) صاحب جواهر الكلام می‌نویسد: ‌هركسی اسلحه بكشد در شهری از شهرها و مردم را مضروب سازد و حیوانات را از بین ببرد و اموال مردم را سرقت كند، هرچند كسی را نكشد او محارب است و جزاءِ او جزاءِ محارب خواهد بود. ( جواهرالكلام ۴۱/۵۶۴ )

 

ه) علامه حلّی در قواعد الاحكام می‌نویسد: ‌هر كس كه اسلحه را ظاهر و مجرّد نماید برای ترساندن مردم در خشكی یا دریا، شب و روز، در شهر و غیرآن ... و شرط نیست داشتن سلاح بلكه اگر با سنگ و عصا مردم را بترساند او قاطع طریق است البتّه در صورتی كه قصد ربودن اموال مردم را داشته باشد با زور و آشكار، چون اگر مخفیانه انجام دهد سارق است و دزد، محارب است، بنابراین اگر به زور مالك خانه كشته شد، شهید است و ورثه او را قصاص می‌كنند. (قواعد الاحكام به نقل الینابیع الفقهیة ۲۳/۴۳۱ )

 

ه) مرحوم سعیدبن‌عبدالله راوندی در فقه القرآن محارب را تعریف می‌كند: به كسی كه سلاح بكشد، در شهر باشد یا خارج آن و او از اهل ریبه باشد ، محارب محسوب می‌شود و او پنج حالت دارد ایشان پنج حالت را برای تعریفش از محارب می‌آورد که من اینجا ذکر نمی‌کنم با بررسی روایات اهل بیت علیهم السّلام و كلمات فقهای بزرگوار شیعه، این مطلب به وضوح ثابت می‌شود كه شرط صدق محارب ‌عبارت است از ( شهرالسّلاح) اسلحه را از غلاف بیرون كشیدن و حالت جنگ مسلّحانه به خود گرفتن و آماده كشتن افراد شدن است، چه اقدام به قتل نماید یا به هر دلیل اقدام عملی ننماید و اگر در بعضی عبارات قاطع الطریق ( راهزن)‌ و دزدی كه وارد خانه ی دیگری شود ، مصداق محارب شناخته شده است به لحاظ آنكه غالبا ً سارقان و راهزنان مسلّح می‌باشند. و در صورتی كه تجوید سلاح (سرد)‌ مناسب با زمان ائمّه ی طاهرین (‌ع)‌و قدماء فقها و باعث صدق محارب می‌شود، كشیدن سلاح گرم و مناسب با امروز به طریق اولی، موجب صدق خواهد شد .

 

بنابراین نتیجه گیری می‌شود :


۱- از ماده حرب به معنی جنگ، كاملا ًو به وضوح استفاده می‌شود كه در محاربه، لزوما جنگ و مبارزه، هرچند درحدّ آمادگی و تهیه ابزار و ادوات لازم، ضروری است و به همین دلیل كفّار به محارب و ذمّی تقسیم می‌شوند چرا كه كافران ذمّی در عین عدم پذیرش اسلام، هرگز درصدد مبارزه و نبرد با اسلام و مسلمانان نیستند، برخلاف محارب كه درصدد آن خواهد بود.

 

۲- در روایات تعبیر به تجرید سلاح و شهرسلاح شده است، بنابراین بدون سلاح از غلاف خارج شده و آماده هدف گرفتن مسلمانان و یا پیشوای آنان، محارب صدق نخواهد كرد.

 

۳- چنانچه گفته شد، تقریبا ً در تمامی و یا اكثر عبارات فقها، قدیم و جدید، قید داشتن و آماده ساختن سلاح برای حمله به مسلمانان آمده است.

 

چهار- چهار)تعریف محارب در قوانین جزائی :


ماده ۱۹۶- هر كس كه برای ایجاد رعب و هراس و سلب آزادی و امنیت مردم دست به اسلحه ببرد، محارب است.

تبصره ۱- میان سلاح سرد و گرم فرقی نیست.

تبصره ۲- كسی كه بر روی مردم سلاح بكشد ولی در اثر ناتوانی ، موجب هراس هیچ فردی نشود، محارب نیست.

تبصره ۳- كسی كه سلاح خود را به سوی یك یا چند نفر مخصوص بكشد و جنبه عمومی نداشته باشد ، محارب نیست.

 

ماده ۱۹۸- هر گروه یا جمعیتی متشكل كه در برابر حكومت اسلامی قیام مسلحانه كنند، تمام افراد و هوادارانی كه موضع آن گروه یا جمعیت را می‌دانند و به نحوی در پیش‌برد اهداف آن سازمان، فعالیت و تلاش مؤثر دارند محارب‌اند، اگرچه در شاخه نظامی شركت نداشته باشند.

 

ماده ۱۹۹- هر فرد یا گروه كه طرح براندازی حكومت اسلامی را بریزد و برای این منظور اسلحه و مواد منفجره تهیه كند و نیز كسانی كه با آگاهی و اختیار، وسایل و اسباب كار و سلاح در اختیار آن‌ها بگذارند محارب و مفسد فی الأرض هستند.

 

چنان چه ملاحظه می‌شود در قوانین و مقررات جزایی كشور كه پس از پیروزی انقلاب اسلامی به تصویب رسیده است، ملاك و معیار تطبیق محارب به منظور رعب و هراس و سلب آزادی و امنیت مردم، دست به سلاح بردن در صورتی كه در برابر فرد یا افراد خاصّ نبوده و جنبه عمومی داشته باشد و یا به منظور براندازی جمهوری اسلامی، طرّاحی كرده و سلاح و موادّ منفجره تهیه كند یا در اختیار افراد برانداز قرار دهد و در فرض اوّل ( ایجاد رعب و وحشت )، عملا ً و بالفعل باعث رعب و هراس و سلب امنیت و آزادی عموم مردم شده باشد.

 

چهار - پنج) حدّ و كیفر محارب:


● در فقه: در آیه شریفه ۳۳ سوره مائده، چهار نوع مجازات برای محارب و مفسد فی الأرض، در پی هم آمده است: ۱- قتل و اعدام . ۲- به داركشیدن. ۳- قطع دست‌ها و پاها به صورت مخالف یكدیگر. ۴- نفی بلد یا تبعید.

 

●حدّ محاربه وافساد در قوانین جزایی: ماده ۲۰۲- حدّ محاربه و افساد فی الأرض یكی از چهار چیز است: ۱- قتل ۲- به دار آویختن ۳- قطع دست راست و پای چپ ۴- تبعید. انتخاب هر یك از این امور چهارگانه به اختیار قاضی است ولی، در صورتی اجراء بعضی از مجازات‌ها دارای مفسده‌ای باشد، نمی‌تواند آن را انتخاب نماید خواه كسی را كشته یا مجروح كرده باشد و خواه هیچ یك از این كارها را انجام نداده باشد.

 

حال سوال این است که کدام یک از این محصورین دست به سلاح برده‌اند؟ آیا زهرا رهنورد دست به سلاح برده است؟ یا مهدی کروبی که پیر مردی است فرتوت؟ باید توجه کرد که در این جا قیاس جایی ندارد و باید تفسر مضیق صورت گیرد. حتی اگر این پیش شرط که اعتراضات انتخاباتی ۸۸ جزو قیام مسلحانه با تعریف بخصوص خود صورت گرفته (که انشاالله در مقاله‌ای مفصل به تفسیر ماده ۲۷ قانون اساسی درباره تظاهرات مسلحانه خوام پرداخت) است، هیچ ربطی به این افراد حداقل از نظر حقوقی مادامی که ثابت نشود به دستور ایشان قیام مسلحانه صورت گرفته است ندارد. در مقالات بعدی به بررسی بغی و مفسد فی الارض خواهم پرداخت.

 

پی‌نوشت:

«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشت‌های شما استقبال می‌کند. یادداشت‌های وارده خود را به نشانی «arman.parian[at]gmail» ارسال کنید.

http://j.mp/GASQd7