Freedom: من دو دور به خاتمی رای دادم. سال 84 در دور دوم به رفسنجانی و سال 88 هم به کروبی. هیچ یک از اینها وقتی بر سر قدرت بودند مانند احمدینژاد اینگونه صادقانه و دلیرانه مردم را خطاب قرار نداده بودند. هیچ کدام خواستار آن نبودند تا سیاست را به جای مهندسی پشت پرده از راه اراده مستقیم مردم پیش ببرند. بدون شک امروز احمدینژاد تنها امکان برای تغییر انقلابی و احیای دوباره اراده مردم در مقابل سپاه و بیت رهبرای است. کاری را که خاتمی به سود نظام و برای حفظ وضع موجود انجام نداد، احمدینژاد علیه نظام و برای برهم زدن وضع موجود انجام میدهد.او این روزها میگوید سپاه و بیت رهبری بر اقتصاد و سیاست مملکت چنگ انداختهاند و حاضر نیستند اجازه دهد سیاستهای توسعهای که فقر و محرومیت را کاهش دهد به اجرا در آید زیرا به خوبی میدانند که پایگاه اجتماعی و پیاده نظام چماق بدستشان، همین طبقات محروم و مستضعفاند و به خوبی میبینند که چگونه طبقات متوسط و مرفه جامعه سال به سال بیشتر از آنان میبرند و دیگر خریدار ایدئولوژی پوسیدهشان نیستند. به همین خاطر است احمدینژاد میگوید:
«مثل اقتصاد در سیاست هم انحصارطلبها نمیخواهند مردم انتخاب کنند. رهبری خودش گفت من یک رای دارم اما اینها کارشان به جایی رسیده از طرف شورای نگهبان هم حرف میزنند! آخر تو چه کارهای؟ بعضی میخواهند قیم مردم باشند ... بعضی شیاطین و انحصارطلبها دست ما را بستهاند انداختهاند داخل حوض میگویند خودت بیا بیرون مملکت را هم بیاور بیرون و نجات بده. میگوییم باشد اما بعدش وزنهای هم میبندند به پایمان. الان دیگر کارشان به جایی رسیده که سرمان هم فشار میدهند و هل میدهند. خب این چه وضعی است؟ ... بعضی انحصارطلبها نمیخواهند طبقه مستضعف قدرت بگیرد چون میگویند اگر اینها وضعشان بهتر شود اونوقت چیزهای دیگری از ما میخواهند! خب بخواهند مال ملت است مال خودشان است ... چرا فکر میکنید فقط زمانی به نفع شماست که تودهها محروم باشند و اقتصاد دست یه عده محدودی باند و گروه و محفل باشد؟» (+)
و یا در جایی دیگر به طرز بیسابقهای از تهدیدها و توهینهای مستقیم سپاه خبر میهد که قصد حذف و ساکت کردن او را دارند: «پیغام دادند که فلانی اگه روت رو زیاد کنی پدرت را در میآوریم ... میگویند که چرا آخر کار سفر میروی؟ آیا آخر کار و یا اول کار با هم فرقی دارد؟ ... رییسجمهور با بیان اینکه «میگویند باهات برخورد میکنیم»، اظهار کرد: برخورد کنید؛ شما عددی نیستید در برابر ملت که بخواهید برخورد کنید. ملت ایران هیچگاه در برابر ابرقدرتها جا نزد و توی دهن آنها زد و باز هم این کار را میکند و شما که کسی نیستید. شما هر کدامتان هر گوشهای از پروندهتان را بالا بزنیم دیگر جایی در بین ملت ایران نخواهید داشت». (+)
دیگر نمایندهای از سوی رهبری او را در سفرهای خارجیاش همراهی نمیکند. سپاه و بسیج دیگر مردم را سازماندهی نمیکنند تا مثل سابق در سفرهای استانی به استقبالش بیایند و صدا و سیما هم از هیچ فرصتی برای تحقیر و کوبیدنش فروگذار نمی کنند. بسیاری از سبزها انگار در ادامه بتپرستی نسل پیش از خود این بار به جای (آیتالله) خمینی هنوز در کاریزمای موسوی غرقاند و جز اشک و آه و ماتم برای شهید زنده اما در حصر خویش در فضای مجازی، کار موثری در عرصه واقعی از آنان سر نزده است. گویی سبزها هنوز غرق دوگانه موسوی/احمدی باقی ماندهاند و از تغییر صورت مساله در این 4 سال که به کلی جواب متفاوتی را طلب میکند بیخبرند و به عبارت دقیقتر آنقدر ضعیف و ایدئولوژیکاند که ترجیح میدهند بیخبر بمانند و همچنان با نوستالژی سبز اما عقیم و مرده خویش خودارضایی کنند. اینان فراموش کردهاند که هدف انتخاب موسوی و بت کردن یک (آیتالله) خمینی جدید و حذف و تمسخر و توهین و تکرار هزار باره اتهام فساد و دزدی و (+) ... به احمدینژاد نبود، بلکه در تمام این سی و چند سال، هدف رسیدن به آرمانهایی مثل محدود کردن قدرت ولایت فقیه به عنوان مقامی انتصابی (و نهادهای تحت امرش از شورای نگهبان و قوه قضاییه تا سپاه و صدا و سیما و ...) در برابر رییس جمهور به عنوان مقامی انتخابی در قالب شعارهایی مانند دموکراسی، آزادی و عدالت بود.
همان ابزاری که سال 84 و 88 با حذف دموکراتیکاش رسیدن به اهداف فوق، ممکن و آسان میشد و به هر دلیلی نشد، حالا در سال 92 با مقاومت در برابر حذف مهندسی شده و غیردموکراتیکاش است که میتوان گامی در جهت رسیدن به آن اهداف برداشت و نه تن دادن به یک کاندیدای دست چندم اصلاحطلب به قصد رونق دادن به انتخابات و رای دادن در یک روز و سپس بازگشتن به کنج خانه و تماشاگر بازی الیگارشی نظام بودن. ارزش بی بدیل این ابزار کمیاب و چه بسا تکرارناشدنی را خود حکومت و وابستگانش مدتهاست فهمیدهاند و با جعل عنوان «جریان انحرافی» از زمین و آسمان افکار عمومی را هدف گرفتهاند تا مقدمات حذف بیدردسرش را فراهم کنند. اما افسوس و صدافسوس که هنوز بخش بزرگی از اپوزیسیون حکومت از شناخت واقعی و استراتژیک این ابزار و پتانسیل عظیماش که با عنوان «جریان انحرافی» در طیف مشایی - احمدی نژاد متبلور شده عاجز ماندهاند. ابزاری که میتواند یک فرصت تاریخی باشد برای همراهی آزادی خواهان عمدتا سکولار و اپوزیسیون از یک سو و مذهبیون عدالتگرای پوزیسیون برای رسیدن به هدفی مشترک علیرغم همه تضادهای فکری - عقیدتی شان.
ما در یک بزنگاه تاریخی و در میانه یک فرصت تکرارنشدنی هستیم. وقتی در سالهای پایانی ریاست جمهوری در سال 82 نمایندگان مجلس ششم در اعتراض به ردصلاحیت فلهای شورای نگهبان در مجلس تحصن کردند همان هنگام که موسوی در خانه اش نقاشی میکرد و کروبی به سود رهبری، نمایندگان متحصن را تنها گذاشت، ما مردم با هزار و یک بهانه از سازماندهی و اثبات حضور خویش در مقابل مجلس عاجز ماندیم و خاتمی هم به ناچار ذلت برگزاری انتخابات را پذیرفت. همان خاتمی که هیچگاه با ما شفاف نبود و در ژست یک تدارکاتچی رهبری بی «های و هوی» از قدرت کناره گرفت. این بار اما احمدینژاد ما مردم را خطاب قرار داده و میخواهد رییس جمهور مردم باشد نه آلت دست سپاه و رهبری. احمدینژاد هم مثل بقیه ضعفها و کاستیهایی داشت و دارد اما باید همه آنها را موقتا به نفع یک اولویت عظیم تاریخی و یک درد درمان نشده به فراموشی سپرد: اعاده حیثیت از مردم و جمهوریت در برابر ولایت فقیه و نظامی گری سپاهیانش. آیا سالهای «کُمای سیاست» تداوم خواهد داشت و با مهندسی دوباره به مرگ سیاست میانجامد یا این بار «سیاست مردمی» چون ققنوسی مرادش را مییابد و دوباره بر میخیزد؟ آیا ما مردم زندهایم یا ترس خورده و ذلیل در کنج خاموش و سیاه تاریخ خویش به تماشای سرنوشتی که سلطان تعیین میکند نشستهایم؟
پینوشت:
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشتهای شما استقبال میکند.
No comments:
Post a Comment