چند روزی است دارم به این تصویر فکر میکنم. در نگاه نخست، صرفا حرکتی شعاری از یک گروه رسوا و غیرمعتبر است. گروه «فمن» از این دست اقدامات جنجالی زیاد انجام داده و اصولا چندان آبرو و اعتباری ندارد. با این حال این عکس برای من نمادی است از یک تصویر بزرگتر و یک بحث جدیتر: تصویر کشوری که هر روز در سطح جهان به سیمای آن لجن پاشیده میشود!
سالها است که ما با تثبیت یک تصویر ناخوشایند از کشورمان در دل جامعه جهانی مواجه هستیم؛ چیزی فراتر از یک مشکل سیاسی/حقوقی شبیه بیاعتباری پاسپورت ایرانی. دستکم بر اساس یکی از نظرسنجیهای بی.بی.سی، بیش از ۶۰درصد مردم جهان نگاهی منفی به ایران دارند و ما از این جهت حتی در جایگاهی بدتر از کره شمالی (با ۵۸درصد) قرار داریم. (اینجا+) روال معمول بر آن است که منتقدان حاکمیت کشور، به صورت معمول گناه تمامی این بدنامیها را به گردم حکومت میاندازند. قطعا اشتباهات حکومتی، چه در سیاستهای بینالملل و چه در اجرای سیاستهای داخلی تاثیر چشمگیری بر روی تصویر بینالمللی کشور دارد؛ اما همه ماجرا در حکومت خلاصه نمیشود. (در این مورد میتوانیم از خود بپرسیم که آیا استانداردهای حکومت ما حتی از کره شمالی هم بدتر است که به چنین جایگاهی ختم شده؟)
در همین شبکههای مجازی به سادگی میتوانیم ببینیم شمار زیادی از منتقدان حکومت نیز در راه انتقاد از جریان سیاسی حاکم به مرحله تخریب وجهه کشور رسیدهاند. مساله فقط چماق «سیاهنمایی» نیست که حاکمیت از آن برای سرکوب هرگونه انتقادی استفاده میکند. اشاره من به عینک بدبینی و روایتهای غیرمنصفانهای است که گاه خودمان نیز از شرایط داخلی کشور ارائه میدهیم و ابتدا خود و اطرافیانمان، و در درجه بعدی، دیگر شهروندان جامعه جهانی را تحت تاثیر قرار میدهیم.
در مورد پرونده «ریحانه» (که دستمایه این اعتراض گروه فمن قرار گرفته) که اصلا حرفی برای گفتن نیست. پرونده شفاف و شسته رفتهای که احتمالا در هر کشور دیگری نیز متهماش به «اشد مجازات» محکوم میشد، در کشور ما از جانب برخی فعالان رسانهای به گونهای روایت شد که رنگ و بوی «جنایت علیه بشریت» به خود گرفت. اما حتی در پروندههای مسالهداری همچون «اسیدپاشی» هم میتوان دو نگاه متفاوت به مساله داشت و از خود پرسید که کشور ما کدام یک از این دو تصویر است:
نخست- تصویر سیاه کشوری که در آن برای سرکوب زنان و اجبار آنان به پوششهای غیردلخواه بر سیمایشان اسید میپاشند؟
دوم – تصویر کشور و جامعه قابل احترامی که اگر در آن گروهی افراطی به چهره چهار زن اسید بپاشند، اکثریت جامعه یکصدا به اعتراض بر میخیزد و حتی قدم به خیابان میگذارد و دولت هم وزرای خود را بسیج میکند تا ریشه خشونت را پیدا کند؟
هر دوی این تصاویر، عینا در ماجرای اخیر قابل مشاهده هستند. مساله این است که ما کدام را برای روایت انتخاب میکنیم؟ یا حتی یک گام عقبتر، خودمان در نگاه به صحنه کدام تصویر را میبینیم؟ جهتگیریهای سیاسی ما قطعا در انتخاب تصویری که میبینیم یا روایت میکنیم دخیل خواهد بود، اما به نظرم بد نیست از این به بعد همواره در گوشه ذهن داشته باشیم: اگر روایت ما، خللی بر سیمای بینالمللی کشور یا ملتمان بیندازد، این خلل به آسانی پاک نخواهد شد. عواقب آن نیز صرفا گریبان گروه رقیب سیاسی را نخواهد گرفت، بلکه اعوجاج این سیمای کریه تصویر تکتک شهروندان ایرانی را مخدوش خواهد ساخت.
نمیدانم چقدر مربوط است. اما فکر کردن به این موضوع و رویکرد برخی از هموطنان، این شعر «پوشکین» را مدام در ذهن من زنده میکند که:
«همچون ملامت مجسم
ای آرمانپرست آزادی کیش
در برابر میهن ایستادهای»
No comments:
Post a Comment