نیم قرن است که به آمریکاییها انتقاد میشود «چرا برای به زانو درآوردن ژاپن از سلاح هستهای استفاده کردید»؟ طبیعتا نیم قرن هم هست که آمریکاییها به طرق گوناگون از این اقدام خود دفاع میکنند. خلاصه این دفاعیه این است: «این تنها راه بود. ژاپن راه دیگری باقی نگذاشته بود و اگر جنگ به آن صورت خاتمه نمییافت احتمالا کشتههای بیشتری بر جای میماند». هرچند روایتهای دیگری (همچون مجموعه مستند کم نظیری که «الیور استون» در مورد تاریخ آمریکا ساخت +) به تنهایی میتوانند ناقض این ادعا باشند، اما در نهایت به نظرم حرف آخر را نه روایتهای جزیی از موقعیتهای استراتژیک، بلکه «فلسفه اخلاق» میزند: وقتی اختلاف قوای طرفین به حدی است که یک طرف میتواند با فشار یک دکمه طرف دیگر را با خاک یکسان کند، این قدرت برتر و حتی مطلق، یک «مسوولیت» بیشتر و حتی مطلق به همراه میآورد.
* * *
من به دستهای تعلق دارم که گمان میکنند شعار «چشم در برابر چشم» در نهایت تمام جهان را کور میکند. با این حال میدانم تعداد آنانی که به چنین منطقی از انتقام (خودشان آن را «مجازات» یا «عدالت» میخوانند) باور دارند بسیار زیاد است. اینجا نمیخواهم وارد این اختلاف قدیمی شوم. فقط میخواهم یادآوری کنم که حتی در پای حرف و شعار هم من تا کنون نشنیدهام که کسی به «دو چشم در برابر یک چشم» اعتقاد داشته باشد! ادبیات فارسی مصداق «به آتش کشیدن قیصریه به خاطر یک دستمال» را دقیقا در اشاره به «واکنش غیرمتناسب» ابداع کرده است و نشان میدهد که از دیرباز تقریبا همان «چشم در برابر چشم» نهایت حد انتقام قلمداد میشده است. ناگفته پیداست که مخاطب این توصیهها، طرفی است که قدرت نقض این تعادل را دارد.
* * *
هرگاه قدرت دو طرف یک درگیری، به نسبت قابل مقایسه و توازن باشد، منطق «چشم در برابر چشم» خود به خود رعایت میشود. کمی اینطرفتر و کمی آنطرفتر، عملا هیچ کدام توانایی نقض آن را ندارند. (شاید جنگ هشت ساله ایران و عراق، نمونه قابل اشارهای از این توازن قوا باشد) اما به زمانی فکر کنیم که این تعادل به صورتی کاملا آشکار بر هم بخورد. مثلا آمریکا میخواهد به افغانستان حمله کند. چشم بسته هم میتوان نتیجه نهایی را پیشبینی کرد. اینجا است که هر ناظر بیرونی میتواند در ناخودآگاه خود نگران میشود «نکند به خاطر یک دستمال، قیصریه را به آتش بکشند»! بیتردید مرجع این نگرانی، طرف «قویتر» است و این هیچ ارتباطی به دلایل، ریشهها و یا بهانههای شروع درگیری ندارد.
* * *
قانون مدنی ما فهرست بلندبالایی دارد از توافقاتی که «غیرقابل قبول» هستند. مثلا در بند ۹۶۰ میگوید: «هیچ کس نمیتواند از خود سلب حریت کند». (+) این یعنی «بردهداری ولو با رضایت برده هم ممنوع است». بدین ترتیب، اساسا دفاعیه «از ابتدا شرایط را مشخص کردیم» هیچ گاه نمیتواند توجیهگر یک معامله نابرابر باشد، چه برسد به اینکه یکی از طرفین این توافق را نپذیرفته باشد! در این موارد دیگر با یک «توافق» مواجه نیستیم، بلکه صرفا یک «هشدار یک جانبه» داریم. شرط عقل نیست که کسی هشدار یک جانبه خود را «توجیه» اقدامات بعدی قلمداد کند، اما کافی است مصادیق سیاسی چند سال اخیر را مرور کنیم تا به نمونههای عجیب و غریب مشابهی برسیم.
به گزارش بی.بی.سی، یک شهروند اسراییلی، با تاکید بر اینکه از کشته شدن شهروندان فلسطینی خوشحال نیست، رضایت خود از حملات نظامی را به این شیوه توجیه میکند: «نتانیاهو گفته بود که اگر آنها به ما شلیک نکنند ما هم به آنها شلیک نخواهیم کرد. پاسخ صلح صلح است. اگر آنها میخواهند به جنگ ادامه بدهند، تصمیمش با خودشان است». (+)
حتی اگر فراموش کنیم که فیلمهای ارسال شده از اسراییل نشان میدهد آنچه «شلیک موشک» از جانب حماس خوانده میشود دستکمی از پرتاب فلاخن ندارد، باز هم نسبت «چند مجروح در برابر نزدیک به ۳۰۰ کشته» به خوبی گویای بر هم خوردن هرگونه تناسب منطقی است. با این حال همچنان نماینده پارلمان اسراییل گمان نمیکند در پاسخ به اقداماتی که جان صدها تن را گرفته نیاز به توجیه متفاوتی داشته باشد: «از آنها بپرسید، آنها شروعش کردند»! (+)
شاهبیت تمامی این استدلالها یک عبارت آشنا است: «مسوولیت تبعات این اقدام بر عهده آغاز کننده است». من چنین استدلالی را قبول ندارم. شاید بتوان مقصر جنگ جهانی را آغازگران آن دانست، اما این به خودی خود توجیهگر هرگونه جنایت غیرانسانی علیه ژاپنیها و آلمانها نمیشود. ممکن است حماس تن به مذاکرات صلح نداده باشد، اما این چراغسبزی نیست که هر بلایی که خواستیم سرش بیاوریم. حال اگر تمام این اتفاقات در ابعاد جهانی باشد، در چهارچوب یک کشور و یک حکومت به طریق اولی میتوان استدلال کرد که مسوولیت نهایی، قطعا با قدرت برتر، یعنی حکومت است. استدلال «اگر آنها به حرف ما گوش ندهند، مسوولیت تمامی تبعات بعدی بر عهده خودشان است» نمیتواند توجیهگر هر اقدامی از جانب حکومت باشد. حکومت، در نهایت مسوول حفظ جان تمامی شهروندان است، ولو شهروندی که ممکن است سنگی به شیشهای بزند.
No comments:
Post a Comment