... یکی حادثهای رو که در «آکرون» و «اوهایو» پیش اومده بود برام تعریف میکرد. شرکتهای کائوچو مردم رو از کوهستانها و دهات آورده بودند که مزد کمتر بدن. اون وقت این مردم کوهی و دهاتی رفتن توی یک اتحادیه اسم نوشتن. حالا شما حرف از دعوا و مرافعه میزنید، همه این دکوندارها، همه این قزاقها، همه این هوچیها داد و بیداد راه میاندازن و میگن «وای، سرخها»! اینها در آکرون چشم دیدن اتحادیه رو نداشتن و رفتن بهمش بزنن. کشیشها شروع به موعضه کردن. روزنامهها هرچی میتونستن جار و جنجال راه انداختن و شرکتها بیل و کلنگ تقسیم میکردند و نارنجک میخریدند. انگار که این کوهنشینها و دهاتیهای بیچاره راستی راستی «دیو»ند ... این قضایا مال «مارس» گذشته است. یک روز یک شنبه پنج هزار نفر از این کوهنشینها بیرون دروازه شهر یک مسابقه تیراندازی ترتیب میدن. پنج هزار نفر بودن و فقط با تفنگهاشون رژه رفتن. همین که مسابقه تیراندازیشون تموم شد از وسط شهر برگشتن. غیر از این هم کاری نکردن. باور کنین بعدش هم هیچ اتفاقی نیفتاد. همه این کمیتههای شهرنشینها و نمیدونم چی و چی، کلنگها رو برگردوندن. دکوندارها به دکونهاشون برگشتن. نه کسی کتک خورد. نه کسی کشته شد. نه تن کسی رو غیراندود کردن ...
(خوشههای خشم / جان اشتاین بک / شاهرخ مسکوب / ص491)
* * *
آمریکاییها برای خیلی چیزها جنگیدند. دموکراسی ابعاد گستردهای دارد. فقط حق رای نبود. حتی سادهترین حقوق روزمره و شهروندی هم با زحمت و تلاش و مبارزه کسب شد. لغو بردهداری، حق برخورداری از سندیکا برای احقاق حقوق کارگران و پذیرش تساوی حقو زنان و مردان. اما این دست مقاومتها برای حقوق مردمی مختص آمریکا یا جهان غرب نبود. در همان زمان در ایران هم دفاع از قانون اساسی مشروطه از شر پادشاه زیادهخواه تنها به مدد مقاومت ستارخان و اتحاد نیروهای شمال و جنوب محقق شد. سالهای سال است که شیوه دست بردن به اسلحه برای دفاع از حقوق دموکراتیک شهروندی منسوخ شده است. این روزها اسلحهها از هر دو سو به سمت قلب دموکراسی نشانه میروند. نمونهاش را میتوان در سرنوشت قیام سوریه به چشم دید. اما این بدان معنا نیست که دوره هر گونه مقاومت و بسیج مدنی هم سپری شده باشد.
* * *
«ولی الله شجاع پوریان»، در گفت و گو با روزنامه بهار گفته: «تاریخ مصرف گروههای خودسر به پایان رسیده است». (+) استدلال این نماینده سابق مجلس این است که «امروز مجموعه حاکمیت این بیم را دارد که در مقابل حرکتهای خودسرها مردم هم به خیابان بیایند. اگر روزگاری مردم در مقابل خودسرها خیابانها را خالی میکردند، امروز این احتمال وجود دارد که حرکتهای هدایت شده خودسرها یا لباس شخصیها با مخالفت علنی مردم مواجه شود».
همین آقای شجاعپوریان که در دوره نمایندگیاش در مجلس ششم شاهد کتک خوردن وزرای دولت، ترور عضو شورای شهر تهران و حملات مداوم به دانشجویان از جانب انصار حزبالله بوده تعریف میکند که «در مجلس ششم، کمیسیونهای مربوطه مخصوصا کمیسیون امنیت ملی در مواجهه با حضور لباس شخصیها واکنشهای تند و به موقعی از خود نشان میداد ... اما پس از برگزاری جلسات متعدد با مسئولان امنیتی و انتظامی متوجه شدیم که مجموعه لباس شخصیها از مصونیت پولادین برخوردار هستند».
اینها حقایق سادهای است که همه ما به خاطر داریم و به تجربه درک کردهایم. مصونیت پولادین همیشه کفنپوشها و چماقداران و قمهکشهایی چون حسین الله کرم، مسعود دهنمکی و حاجی بخشی که هیچ دادگاهی آنها را به محاکمه نمیکشید و اگر هم چنین محاکمهای برگزار میشد رایی جز تبرئه در پی نداشت. هشت سال دوره اصلاحات همه توقع داشتند مجلس و دولت مساله را پیگیری کنند، اما دولتی که وزرای خودش از دست این عربدهکشها در امان نبودند، چطور میخواست از دانشجویان و فعالین زنانش در برابر اینان دفاع کند؟
من با آقای شجاعپوریان موافق هستم. تاریخ مصرف چماقدارها و شعبانبیمخها خیلی زود میتواند به پایان برسد، به شرط آنکه جامعه «فرار» را نخستین گزینه در برابر عربدهجوییهای آنها قلمداد نکند. اگر در طول دوران هشت ساله اصلاحات فقط یک راهپیمایی سکوت همچون راهپیمایی 25 خرداد 88 در حمایت از دولت برگزار میشد، شاید هیچ گاه کار به فجایعی چون حمله به کوی دانشگاه و سلاخی کردن امثال عزت ابراهیمنژاد نمیکشید. حالا این نهال مقاومت به مدد جنبش سبز کاشته شده است. کافی است از آن حفاظت کنیم تا زیر سایهاش بتوانیم به تداوم آرامش امیدوار بمانیم.
No comments:
Post a Comment