محمد افخمی: شناسنامههای سفید بیرق گروه نه چندان کوچکی است که مفتخرند سی سال است فریب بازیهای نظام را نخوردهاند و هیزم تنور هیچ انتخاباتی نشدهاند. بیش از 20 درصد واجدین شرایط حتا در انتخابات ریاست جمهوری سال 76 هم شرکت نکردهاند؛ این آمار در سال 88 نیز حداقل 15 درصد است.
خون ما از خون پیشینیانمان رنگینتر نیست. نورالدین کیانوری، دبیر اول حزب توده مردم ایران، در سال 73 در مقالهای با نام مستعار در نشریه «راه توده»، مدعی امکان آغاز اصلاحات از طریق جناح چپ جمهوری اسلامی شد. فارغ از قضاوتها درباره عملکرد حزب توده، شرح مختصری از شکنجههایی که شخص نورالدین کیانوری چند سال پیشتر در زندانِ پس از انقلاب 57 تحمل کرده را می توانید اینجا+ بخوانید. جریان چپ پس از انقلاب 57 در ایران متحمل سنگینترین هزینهها شد، تعداد کشتهها و حجم حبسهای تحمل شده توسط این افراد با آنچه بر سر جنبش سبز آمد، حتا قابل مقایسه نیست. با این حال اکثریت آن نیروهای انقلابی که حالا در میانسالی امید به انقلاب را از دست داده بودند و به اصلاحات روی آورده بودند، در سال 76 به دور از تشکیلاتشان که سالها بود حذف شده بود به جریان اصلاحات اعتماد کردند. آنها به خوبی میدانستند نه خودشان و نه تفکرشان، حداقل تا سالهای طولانی، دیگر جایگاهی در ساختار قدرت آینده ایران نخواهد داشت. سرگذشت گروههای ملی مذهبی هم چندان متفاوت نیست.
کاسه داغتر از آش از آن اصطلاحات نغزی است که متاسفانه آن طور که باید و شاید به آن پرداخته نشده. فعالیت اجتماعی و سیاسی، پیش از هر چیز نیازمند پایگاه قدرت است و اگر گروهی یا شخصی مشروعیت قدرتش را به پایگاه اجتماعی گره زده، بدیهی است که نمیتواند از مردمی خیالی سخن بگوید که تطبیقی با جامعه هدف ندارد یا تلاش کند برای مردمِ جامعه تکلیف روشن کند. آموزش افکار عمومی و آشنا کردنشان با یک سری مسائل اجتماعی با دستور دادن و نشان دادن مسیر سعادت تفاوت دارد و از طرفی دیگر آرمانهای ما فقط به اندازهای ارزش دارد که با داشتههایمان مطاقبت داشته باشد. پاسخِ «چه میشود کرد؟»
دشمن حتا نیم نگاهی هم به من و تو نمیاندازد. محمدرضا شاه پهلوی نیز بعد از کودتای 32 و تثبیت قدرتش نمیخواست در ظاهر دیکتاتوری قلدر مآب باشد، برهههای بسیاری بود که جریان ملیگرا میتوانست بازهم وارد جریان قدرت شود ولی آنها حتا پس از نخست وزیری «علی امینی»، که شاید دو سال پیشتر، خوابش را هم نمیدیدند نیز حاضر به حمایت از او نشدند، آنها همه چیز را به بازگشت محمد مصدق گره زدند. نتیجه آن که دولت امینی با تغییر شرایط بینالمللی در کمتر از 14 ماه سقوط کرد، محمد مصدق در احمدآباد در تنهایی مرد و جبهه ملی برای همیشه از صحنه قدرت در کشور حذف شد. در سال 88، رای ما را خوردند، چون زورشان رسید و زور ما نرسید؛ و به هیچ اخلاقی و در هیچ کجای آینده از ما قدردانی نخواهند کرد اگر سرنوشت کشور را به آزادی رایمان گره بزنیم در حالی که هیچ راهی برای آزادیاش نداریم.
شاید میرحسین موسوی بمیرد. در شرایط امروز، ما آچمزتر از حاکمیت هستیم. طبقه متوسط از لحاظ اقتصادی رو به نابودی است و احتمال ظهور دوباره جنبش سبز، به سان آنچه در سال 88 شاهدش بودیم، بدون حضور رهبران جنبش به رویایی دور از دسترس میماند و اگر گزاره «هرچقدر خراب شه، اقلن تو دراز مدت از این که اینا باشن بهتره» در سال 84 میتوانست در حد محدودی محل بحث باشد، حالا هشت سال حضور جریان احمدی نژاد-مشایی در قدرت، صدای پای فاشیسمی را به گوش میرساند که میتواند به سادگی همین زیرساختهای باقی مانده در کشور را نیز نابود کند. از طرفی دیگر مدتهاست رضا پهلوی شباهتی به یک شوخی بیمزه ندارد.
مصطفی تاجزاده، چهل سال سابقه کار تشکیلاتی و فعالیت سیاسی دارد. سابقه بهزاد نبوی در این زمینه بیش از پنجاه سال است. کمتر کسی تجربه فعالیت دانشجویی، چریکی، حضور در قدرت حاکم و حضور به عنوان جریان منتقد قدرت حاکم را در طول عمرش تجربه میکند. محتاطتر نظر دادن یعنی در نظر گرفتن موقعیت بیان کننده صحبت در برابر دیگران.
سید محمد خاتمی نماد اصلاحات در کشور است. انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی و رای دادنِ محمد خاتمی در آن، شکننده هژمونیای بود که هرچند به دلیل عدم امکان نظرسنجی مشخص نبود تا چه حد حاکم است، حداقل امکان وجودش میتوانست بر قشر مهمی مشتبه شود. کمترین نتیجه شکست این هژمونی، نگه داشتن آخرین روزنه امید به اصلاحات در آینده بود. هرچند مدتهاست در ایران، هنوز برای پیشبینی آینده زود است، میتوان باور کرد فرصتهای چندانی باقی نمانده و جایی برای از دست دادن این تک فرصتها و تکرار اشتباهات وجود ندارد.
در این یادداشت تلاش شده حتیالمقدور آنچه آرمان امیری در مجموعه «اگر خاتمی بیاید» (فایل پی.دی.اف آن را از اینجا+ دریافت کنید) مطرح کرده است، تکرار نشود.
پینوشت:
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشتهای شما استقبال میکند.
No comments:
Post a Comment