روایتی مسکوت در میان سوتهای ممتد
فرقی نمیکند قصد نوشتن یک گزارش خوب را داشته باشید، یا یک رمان خوب و یا حتی ساختن یک فیلم خوب. در همه این موارد یک اصل کلی را میتوانید با خود تکرار کنید: «برایم توضیح نده؛ به من نشان بده». به باور من، این تصویرسازی دقیقا همان انتظاری بود که از «پرسه در مه» میرفت اما برآورده نشد.
اینکه فیلم، یک سر و گردن بالاتر از سطح فیلمهای در حال اکران است برای من دلیل نمیشود که نقاط ضعف عمده آن را نبینم و اینکه تنها بر این نقاط ضعف انگشت میگذارم اصلا بدین معنا نیست که از تماشای فیلم لذت نبردم و در دو روز پیاپی دو بار آن را تماشا نکردم. فیلم آنقدر خوشساخت است که تنها تماشای تصاویر آن میتواند بهانه کافی برای میخکوب کردن مخاطب باشد. بازیهای دلنشین شهاب حسینی و لیلا حاتمی، در کنار فیلمبرداری خلاقانهای که دقیقا متناسب یک ذهن پریشان بود نظر هر بینندهای را به خود جلب میکند و در عین حال سطح توقع و انتظار را هم بالا میبرد.
نخستین و برجستهترین نقطه ضعف فیلم از نگاه من، ترسیم نشدن دلایل و مراحل سقوط «امین» (با بازی شهاب حسینی) بود. هنرمندی که به نظر میرسد از نبوغ بالایی هم برخوردار است، اما دچار نوعی بیماری روانی میشود. در سرش صدای سوتی پیوسته، همچون یک «نت مداوم» میشنود و کارش به جنون میکشد. اینها، نه تصویرسازیهای فیلم، بلکه صرفا روایاتی است که کارگردان از زبان بازیگران برایمان «تعریف» میکند. ما نمیدانیم امین چرا به این وضعیت دچار میشود. ما حتی تصویر روشنی از او پیش از گرفتار شدن به این وضعیت نداریم. در مراحل سیر این سقوط را همراه نمیشویم و اگر هم چیزی میبینیم شیب همواری را احساس نمیکنیم.
درست در موازات همین اخلال در روند سقوط امین، روابط میان او و همسرش نیز نامتوازن به پیش میرود. ما شاهد یک رابطه عاشقانه و عمیق نیستیم که هرچه به پیش برویم به سردی و در نهایت نفرت منجر شود. در همان روزهای نخستین زندگی مشترک و در جریان یک گفت و گو هنگام شستن ظروف متوجه میشویم که امین همواره (از کی؟ نمیدانیم!) نسبت به همسرش بیتوجه بوده و این مسئله با اعتراض رویا (با بازی لیلا حاتمی) همراه است. این سطح از اختلاف نمیتواند به دوران اوج عاطفی یک رابطه عاشقانه مربوط باشد. بعدها و با سقوط ناگهانی امین نیز ما هیچ تغییر همواری در رفتار رویا نمیبینیم. او در صحنههایی که امین عملی غیرمنطقی انجام میدهد معمولا فردی منفعل است. در این مسیر باز هم کارگردان که هیچ فراز و فرودی را به تصویر نکشیده ناچار میشود از زبان خود رویا (در گفت و گو با استاد دانشگاه) برایمان تعریف کند که «من دیگر نمیتوانم تحمل کنم».
قطعا میتوان پذیرفت که در انتهای مسیر کار برای رویا به مرحلهای غیرقابل تحمل رسیده و باز هم میتوان پذیرفت که این دو در برخوردهای نخستین رابطه عاشقانهای با هم داشتهاند. مشکل من، با مسیری است که این دو نقطه آغازین و انتهایی را به هم پیوند میدهد و باید کل بدنه فیلم را شامل شود و گام به گام مراحل این تغییرات را به تصویر بکشد، اما عملا فیلم در انجام آن عاجز میماند.
انتقاد دیگر من به فیلم، زاویه روایت داستان است. فیلم از زبان «امین» و آن هم در بستر بیماری و مرگ روایت میشود. بدین ترتیب حداقل انتظار این است که تمام ماجرا از زاویه نگاه او مشاهده شود. با این حال در لحظات به نسبت پراهمیتی از فیلم ما تنها با «رویا» مواجه هستیم. حکایت «رویا» بدون «امین»، داستان دیگری است که هرچه برای مخاطب جذاب باشد و هرقدر ظرفیت پرداخت داشته باشد، در روایت امین نمیگنجد. اصرار من اینجا این نیست که در سینما هم دقیقا زاویه نگاه را به مانند ادبیات تثبیت کنیم؛ اما دست کم برای من این قابلیت سینما در عبور از برخی قواعد ادبیات داستانی نمیتواند توجیه کننده فیلمی باشد که کارش را با امین و از زاویه نگاه او آغاز میکند و با رویا و آینده و احساسات او به اتمام میرساند. در واقع من گمان میکنم تنها دلیلی که سبب شده است کارگردان، به جای رویا، مسوولیت روایت را بر عهده امین بگذارد، صرفا و صرفا جذابیتی است که یک «راوی در بستر مرگ» دارد. در غیر این صورت، قطعا و از هر منظری که بخواهیم حساب کنیم راوی این داستان باید «رویا» باشد. اتفاقا اگر این تغییر زاویه روایت انجام میشد و وضعیت امین نیز صرفا از نظرگاه رویا به این شکل روایت میشد، آن وقت بخشی از مشکل نخستین فیلم هم برطرف میشد. یعنی وقتی ما از نگاه رویا به امین بنگریم، میتوانیم بپذیریم که قادر به نفوذ در ذهن او و دریافت دقیق احساسات او در مسیر سقوط نیستیم، بلکه تنها برونداد و نتیجه اعمالش را میبینیم.
در هر صورت، «پرسه در مه» از نظر من فیلمی است قابل تحسین که قطعا میتواند نظر مخاطب خاص سینما را به خود جلب کند. پس اگر شما فرصت یک بار تماشای فیلم را به دست آوردید، پیشنهاد میکنم یک بار دیگر فیلم را ببینید و این بار سعی کنید به تیاتری که در طول فیلم با بازی لیلا حاتمی در جریان است دقت کنید. شاید خلاصه و عصاره کل داستان و رکود و سکون زندگی را در مدلی کوچکتر پیدا کردید.
پینوشت:
در مورد همین فیلم بخوانید:
«پرسه در مه»: وبلاگ «قاضی تائب»
«پرسه در مه»: وبلاگ «آبی»
http://adf.ly/1587888/whostheadmin
No comments:
Post a Comment